ناکامی در گفتگو
ناکامی در گفتگو
ناگفتههایی هستند که همیشه بلاتکلیف خواهند ماند. ناگفتههایی که در وجود ما دفن میشوند و در خاطراتمان باقی میمانند و هر وقت که به خاطر مان میآیند،اهی عمیق میکشیم و فکر میکنیم که اگر میتوانستیم در موردشان صحبت کنیم چقدر سبک و راحت میشدیم .ناگفتههایی که وقتی دقیق نگاهشان میکنیم دردی ظریف و بغضی عمیق را در گلوی مان حس میکنیم. این ناگفتهها گاهی با سکوتهای طولانی خود را نشان میدهند.گاهی هم با اشکهای پنهانی و شاید هم با کنار کشیدنها و در آخرناگفتهها همان حرفهایی هستند که مخاطبشان در دسترس ما نیست .یا نیست یا نمیخواهد که باشد. درست است، همه آدمها حق انتخاب دارند ومامیدانیم که نباید فراموش کنیم که آدمها میتوانند تصمیم بگیرند که نباشند و این آدمها میتوانند پدر و یا مادر ما باشند، میتوانند خواهر و برادر ما باشند، دوستان صمیمی ما.
وقتی آدمها تصمیم میگیرند که نباشند و برای رابطه تلاش نکنند تلاش ما دیگر یک تلاش یک طرفه خواهد بود و نتیجه ی تلاش یک طرفه خوشایند نیست .در این رابطهها ناگفتهها زیادتر خواهند بود. در تمامی رابطهها ،تمامی حرفها گفته نمیشوند، شنیده نمیشوند و حتی دیده نمیشوند و این بخش مهمی از حقیقت رابطه است. معمولاآدمهای رابطه ظرفیت این را ندارند که ناگفتهها را درک کنند انگار قرار است که این ناگفتهها همیشه تنها و معلق باقی بمانند.
کاش یاد بگیریم که هر وقت ناگفتههایمان را مرور میکنیم فرصت بدهیم که غمهایمان بالا بیاید و بعد تمامش کنیم.
در ناگفتههایمان غرق نشویم که این غرق شدن تمام شدنی نیست .چند ساعت وقت بزاریم و دوباره به جریان زندگی مان برگردیم، بیندیشیم، بشنویم و عبور کنیم .
گردآورنده فرزانه افروزی
برگرفته از کتاب تکههایی از یک کل منسجم
نویسنده: پونه مقیمی