کاربرد اقدامات ترویج سلامت در روانشناسی سلامت
کاربرد اقدامات ترویج سلامت در روانشناسی سلامت
روانشناسی سلامت به بررسی نقش فرایندهای روانی در افزایش طول عمر و بهبود کیفیت زندگی میپردازد، ترویج سلامت نیز بر مبنای این فرض ایجاد شده و با هرگونه رخداد، فرایند یا فعالیتی که تسهیل کننده محافظت یا بهبود وضعیت سلامت افراد ، گروهها و جوامع باشد مرتبط است مارکز و همکاران (۲۰۰۵ )
با چنین تعریف فراگیری میتوان گفت ترویج سلامت با همه مداخلات محیطی و رفتاری که در صدد بررسی و ایجاد امکان تغییر در وضعیت سلامت افراد و جوامع میباشند مرتبط است برخی از این مداخلات فردی یا گروهی هستند و برخی دیگر مداخلات جمعی هستند مانند برنامههای وسیع در زمینه آموزش سلامت . همگی ما در هر لحظه از زندگی در معرض آموزش یا ترویج سلامت بودهایم قدمت ترویج سلامت به قدمت روانشناسی سلامت است و توجه به ضرورت طراحی مداخلات برای تسهیل تغییرات شناختی و رفتاری در افراد و گروهها برای جلوگیری از تجربه پیامدهای منفی مرتبط با سلامت به اندازه عمر روانشناسی قدمت دارد.
اقدامات ترویج سلامت سالهاست که در بسیاری از کشورها به صورت مداخله و سیاست گذاری بهداشت عمومی استفاده میشود و ممکن است در سطح فردی ، گروهی یا حتی در سطح جامعه ارائه شوند شیوههای مختلفی برای درک بهتر و بهینه ترویج سلامت نیز ارائه شده است.
در این خصوص سه دیدگاه متفاوت وجود دارد دیدگاه اول مبتنی بر تغییر عملکرد فردی است دیدگاه دوم مبتنی بر این است که ترویج سلامت با تقویت خود توانمندسازی فرد بهتر اجرا میشود و دیدگاه سوم به اهمیت شرایط اجتماعی محیطی میپردازد و باور دارد مزایای سلامت زمانی به دست میآید که مردم به طور مشترک از طریق اقدام جمعی برای توسعه سلامت عمل کنند. این سه رویکرد بر اساس نظر مارکز و همکاران ۲۰۰۵ پایه گذاری شده است دیدگاه اول که اساس آن تغییر رفتار است اذعان دارد که تغییر فرایند تفکر روانی، همان شناختهایی نظیر باورهای مربوط به کارآمدی رفتار باید مرکز توجه اقدامات ترویج سلامت یا همان آموزش باشد. بر این اساس مدلهای مبتنی بر اصول شناخت اجتماعی برای درک فرایندهای تصمیم گیری و ارتباط دهی بین تفکر و عملکرد یا همان رفتار ایجاد شدهاند این مدلها شامل نظریه عمل مستدل شده، مدل باور سلامت و نظریه انگیزش محافظت میباشند. بر این اساس با اطلاع از باورهای فرد در مورد اقدام محافظتی و خطرهای ادراک شده مرتبط با رفتار میتوان مشخص کرد کدام نوع از باورها باید تغییر یابند تا منجر به تغییر رفتار شود. این مدلها تعیین کننده انواع افکاری هستند که باید برای تغییر رفتار در مسیری مطلوب تغییر کنند اما کاملاً به چگونگی تغییر این افکار نمیپردازند. در دیدگاه دوم که بر اساس خود توانمند سازی است به این موضوع توجه دارد که اقدامات ترویج سلامت در صورتی میتوانند موثرتر طراحی و اجرا شوند که فرد تحت کنترل محیطهای اجتماعی و درونیاش باشد
افزایش خود توانمندسازی تصمیم گیری در همه جنبههای زندگی از جمله موضوعات مرتبط سلامت را تحت تاثیر قرار میدهد که از طریق مشارکت در فعالیتهای مرتبط با سلامت در سطح فردی اجتماعی میباشد. به عنوان مثال در یک بررسی تحقیقی در رابطه با تشویق روابط جنسی سالم مثل استفاده از کاندوم برای کاهش خطر ابتلا به ایدز مشخص شد که مداخلات در مسیر خود ارزیابی و بازتاب رفتاری مانند مذاکرات مکرر، راهکارهای ارتباطی و آموزش همسالان با افزایش رفتارهای وابسته به
باورهای خودکارآمدی همراه است که موجب خود توانمندسازی میشود آبراهام و شیران(1994)
رویکرد سوم اقدام جمعی و توسعه اجتماعی است که به علت تاکید بر رابطه بین وضعیت سلامت فرد و
شرایط اجتماعی و بهداشتی که فرد در آن قرار دارد بسیار متفاوتتر از دو دیدگاه قبل است این دیدگاه
استدلال دارد که وضعیت سلامت فرد به علل محیطی بیماری بستگی دارد و مداخلات مرتبط با سلامت فرد
باید به این علل بپردازند و همچنین معتقد است که افراد برای تغییر محیط فیزیکی و اجتماعی به طور جمعی
عمل میکنند.
به طور مثال برنامههای آموزش همسالان اثرات چشمگیری بر رفتارهای پرخطر ایدز در جمعیت در
معرض خطر داشت، ویلیامسون و همکاران( ۲۰۰۱) گزارشی از تاثیر کارگروه آموزش به همجنسگرایان
مرد تهیه کردند: گروه آموزش دیدهای از همسالان که با همجنسگرایان جامعه خود ارتباط داشته و در
مورد روشهای سالم برقراری ارتباط جنسی با آنها صحبت میکردند، نتایج نشان داد شرکت کنندگانی که
با اعضای گروه آموزش همسالان ارتباط داشتندروشهای ارتباط جنسی سالمتری از کسانی که در تماس
با این افراد نبودند گزارش کردند.
درواقع ترویج سلامت یکی از چندین اصولیست که در درک ترویج سبک زندگی سالم موثر هستند و به
ما کمک میکند که احتمال فرآیند تغییر را به حداکثر برسانیم.
تلخیص :سحر مقدس