توهم عزت نفس
توهم عزت نفس
وقتی عزت نفس کم است اغلب تحت تاثیر هراس قرار می گیریم. ترس از واقعیت که در برخورد با آن خود را نابسنده و کم کفایت احساس می کنیم. ترس از حقایق درباره خودمان یا دیگران که آن را انکار و یا در خود سرکوب کرده ایم.
ترس از فرو ریزی وانمودها و تظاهر ها، ترس از افشا شدن، ترس از تحقیر شدن ناشی از شکست، ناکامی و گاه مسئولیت ناشی از موفقیت . ما بیش از آنکه از شادی و خوشبختی برخوردار شویم، فرصتمان را صرف اجتناب از درد و تالم می کنیم.
اگر احساس کنیم که جنبه های مهم حقیقتی که با آن باید روبرو شویم از درک و فهممان فاصله دارد، اگر با احساسی از درماندگی با مسائل مهم و کلیدی زندگی مواجه شویم و احساس کنیم که جرات اندیشیدن به برخی از جنبه های زندگی را نداریم این ها و بسیاری از هراس های دیگر روی توانمندی و آگاهیمان اثر می گذارند و در نتیجه مسئله اولیه از آنچه که هست وخیم تر می شود.
اگر بخواهیم با مسائل اولیه زندگی با تلقی« من کیستم که بدانم؟ من کیستم که قضاوت کنم؟ من کیستم که تصمیم بگیرم؟» برخورد کنیم از همان شروع در مقام بی بها کردن خود اقدام میکنیم. ذهن برای آنچه آن را غیر ممکن و یا نامطلوب بداند تلاش نمی کند.
نمی گوییم که میزان عزت نفس ما، اندیشه مان را تعیین می کند. موضوع به همین سادگی نیست. عزت نفس روی انگیزه های احساسی ما اثر می گذارد. احساسات ما می توانند اندیشه را تشویق و یا دلسرد کنن. ما را به جانب واقعیت ها و حقایق سوق دهند. یا از آنها دور کنند می توانند ما را به جانب احساس توانمندی سوق دهند یا از آن دور کنند.
به همین دلیل است که می گوییم قدم های نخست ایجاد عزت نفس با دشواری برداشته می شوند. آنچه اغلب سبب دشواری می شود این احساس ماست که می گوید تنها با نا آگاهی و بی خبری است که زندگی قابل تا زمانی که نتوانیم با این نقطه برخورد کنیم عزت نفس مان افزایش نمی یابد.
این خطر وجود دارد که ما زندانیان تصویر ذهنی منفی خود شویم. به تصویر ذهنی منفی خود اجازه می دهیم که اعمال ما را دیکته کنند. خود را ضعیف و حقیر می کنیم و بعد عملکرد مان درستی آن را اثبات می کند. در حالی که می توانیم بر خلاف تصویر ذهنی منفی خود اقدام کنیم و آن را به مبارزه بطلبیم. و بسیاری نیز این کار را می کنند. تسلیم می شویم و کاری صورت نمی دهیم. خود را مقهور شرایط از پیش تعیین شده روانی تلقی می کنیم. به خود می گوییم که فاقد قدرت هستیم و این گونه پاداش می گیریم زیرا مجبور نمی شویم تن به خطر بدهیم و علیه حالت انفعال خود اقدام کنیم.
لازم است به رغم مقاومت احساسی، میزان آگاهی خود را افزایش دهیم.عزت نفس اندک نه تنها اندیشه را متوقف می کند و موانعی بر سر راه آن قرار می دهد. بلکه آن را مخدوش می سازد.
اگر از وجهه خوبی در جامعه برخوردار نباشیم و بخواهیم انگیزه رفتاری را شناسایی کنیم طوری واکنش نشان می دهیم که ذهنمان واقعیت ها را نمی بیند و یا تحت تاثیر احساس گناه و احساس بی ارزش بودن نمیتوانیم منطقی ترین توضیح برای رفتارمان را پیدا کنیم.
در این شرایط خود را متهم و تحقیر می کنیم و احساس می کنیم صلاحی برای مبارزه در اختیار نداریم. در نتیجه تهمت را می پذیریم. تحت تاثیر احساس « چگونه می توانم تصمیم بگیرم» قرار می گیریم.
مبنا و اساس عزت نفس کم بجای اطمینان هراس است. بجای آنکه زندگی بکنیم از وحشت زندگی می گریزیم و به جای خلاقیت ایمنی را بر می گزینیم.عزت نفس اندک از ناشناخته ها و نا آشنا ها می هراسد. عزت نفس زیاد مقصد مرزهای تازه است.
عزت نفس کاذب:
گاه اشخاص را می بینیم که از موفقیت فراوان در سطح جهان برخوردارند اما فاقد عزت نفس هستند. به کسانی بر می خوریم که از شهرت و اعتبار فراوان برخوردارند. با این حال عمیقا ناراضی، مشوش، یا افسرده هستند .ممکن است در ظاهر باوری از خود توانمندی و حرمت نفس را به نمایش بگذارند.اما در واقع اینگونه نباشند.
عزت نفس کاذب وسیله ای غیر منطقی به منظور کاستن اضطراب و نداشتن احساس امنیت خاطر است. می خواهیم جای عزت نفس واقعی را بگیرد اما این اتفاق نمی افتد.
عزت نفس تجربه ای صمیمانه است که در عمق وجود اشخاص ریشه دارد. و آن چیزی است که درباره خود می اندیشم و احساس می کنم. چیزی نیست که دیگران در مورد آن برای من تصمیم بگیرند. ممکن است افراد خانواده، همسرم و دوستانم مرا دوست بدارند و با این حال من خودم را دوست نداشته باشم. متاسفانه بسیاری از اساتید و تعلیم دهندگان عزت نفس در عبادت خدایان کاذب دست کمی از بقیه ندارند.
منبع اصلی و مهم عزت نفس در درون ماست. مهم کاری است که ما می کنیم نه اینکه دیگران چه می کنند وقتی به عوامل بیرون از خود نگاه میکنیم و از آن ها احساس عزت نفس می طلبیم گرفتار تراژدی می شویم. مطمئنا بهتر است با کسانی که از عرت نفس بالا برخوردارند معاشرت کنیم. کسانی که دوست عزت نفس ما هستند نسبت به کسانی که دشمن عزت نفس ما هستند برای معاشرت ترجیح دارند .البته این را هم نمی گویم که کسانی که از سلامت روان برخوردارند تحت تاثیر رفتار دیگران قرار نمی گیرند. مسلما انسان موجودی اجتماعی است و دیگران روی او تاثیر می گذارند اما درجه و شدت استقلال اشخاص با هم متفاوت است.
*****
تلخیص: لعیا عبادالهی
کتاب: روان شناسی عزت نفس
نویسنده: ناتانیل براندن/ ترجمه مهدی قراچه داغی
بخشی از هوش مصنوعی
ایمیل: [email protected]