تحریف های شناختی
تحریفهای شناختی
هر انسانی ممکن است در طی روز هزاران فکر داشته باشد . دستهای از این افکار ممکن است موازی با افکار آگاهانه و
آشکار ما جریان پیدا کنند و به طور خود به خود برانگیخته شوند و عمدی یا واکنشی نباشند که به این افکار ،افکار
خودایند میگوییم. افکار خودایند دو دسته هستند افکار کارآمد و افکار ناکارآمد .
افکار ناکارآمد آنهایی هستند که واقعیت را تحریف میکنند ،هیجانهای ناراحت کننده ایجاد میکنند و مزاحم رسیدن ما
به هدفهایمان میشوند، تقریباً منفی هستند این افکارو معمولاً مختصر و کوتاه هستند و ما بیشتر از هیجان ناشی از این
افکار آگاه هستیم تا خود افکار و نوع هیجانی را که تجربه میکنیم رابطه منطقی با محتوای افکار ما دارد.
این افکار فقط مختص کسانی که اختلالات روانیدارند نمیباشند و این تجربه را همگان دریافت میکنند که به صورت
کلام یا تصویر ذهنی ظاهر میشوند.
گاهی افکار خودایند منطبق با واقعیت هستند اما نتیجهگیری شخص از آنها تحریف میشود. اکثر آدمها افکار خودایند
خود را بی آنکه شناسایی و بررسی و ارزشیابی کنند به عنوان واقعیت میپذیرند. در حالی که شناسایی این افکار مفید است،
چون کمک میکند که بهتر به این افکار پاسخ دهیم و منجر به بهبود حالت عاطفی ما میشود ،چرا که با شناسایی آنها
میتوانیم احساسات ناشی از آنها را مدیریت کنیم و به دنبال آن تغییر رفتار داشته باشیم.
زمانی که یک فکر خودایند به سراغمان میآید بهتر است به نوع خطایی که در فکر ما رخ داده است به شکل ذهنی ،کلامی
یا نوشتاری توجه کنیم .این افکار اغلب زمانی که تحت فشار روانی هستیم به سراغمان میآید و در واقع راههای سادهای
هستند که ذهنمان از طریق این افکار ما را به چیزی که نادرست است متقاعد میکند .در واقع ما به خودمان چیزهایی
میگوییم که ممکن است در ظاهر منطقی و دقیق به نظر بیاید. اما تنها کارکرد آن این است که احساس بدی در ما ایجاد
میکند
.
شایعترین تحریفها و خطاهای شناختی
ذهن خوانی :فرض را بر این میگذارید که میدانید آدمها چه فکر میکنند بدون آنکه شواهد کافی در مورد فکرشان
داشته باشید
.
فاجعهسازی :شما معتقدید که آنچه را که روی داده است و روی خواهد داد چنان اسفناک و غیر قابل تحمل است که
یارای ایستادگی در برابرش را ندارید
. برچسب زدن :صفات کلی منفی را به خود یا دیگران نسب دادن
به حساب نیاوردن جنبههای مثبت:مدعی میشویدکه دستاوردهای مثبت شما و یا دیگران ناچیز، پیش پا افتاده و یا جزئی هستند.
استفاده از فیلتر منفی
شما تقریباً منحصراً بر جنبههای منفی متمرکز میشوید و به ندرت به جنبههای مثبت توجه میکنید.
تعمیم بیش از حد
صرفا بر اساس یک اتفاق خاص یک الگوی کلی فراگیر منفی را استنباط میکنید.
تفکر دو قطبی یا همه یا هیچ :
شما ,آدمها یا اتفاقها را به صورت همه یا هیچ میبینید
.
بایدها :
شما در تفسیر رویدادها به جای اینکه به سادگی به آنچه که هست متمرکز شوید بر آنچه که باید باشد متمرکز میشوید و
تایید میکنید
.
شخصی سازی:
به خاطر اتفاقات ناخوشایند منفی بیش از حد خود را سرزنش میکنید و به این موضوع توجه ندارید که شاید دیگران
باعث اتفاقات خاص شده اند
.سرزنش کردن یا مقصر دانستن:
فرد دیگری را به خاطر احساسات منفیتان مقصر میدانید و مسئولیت تغییر خودتان را نمیپذیرید .
مقایسههای ناعادلانه
:
تفسیر شما از اتفاقها بر اساس استانداردها و معیارهای واقع بینانه نیست و به این ترتیب خودتان را با افرادی مقایسه
میکنید که بهتر از شما عمل میکنند
. رویکرد تاسف خوردن :
اشتغال ذهنی به اینکه من میتوانستم بهتر از این عمل کنم, به جای توجه به اینکه من الان چه کارهایی را میتوانم بهتر
انجام دهم
.
اگر ,,,,,چه ؟
یک سری سلسله سوالات میپرسید که همه به این صورتند ،چه میشود اگر اتفاق خاصی بیفتد ؟اگر مضطرب شوم چه؟
و البته شما هرگز از پاسخی که به خود میدهید راضی نیستید.
استدلال هیجانی
:
اجازه میدهید تفسیرتان از واقعیت تحت تاثیر احساستان قرار بگیرد.
تفکر مبتنی بر قضاوت:
خودتان ،دیگران و اتفاقها را به جای اینکه صرفاً فقط توصیف کنید ،بپذیرید و یا درک کنید به صورت سیاه و سفید ارزیابی
میکنید، دائماً خودتان و دیگران را بر مبنای استانداردهای دل بخواه و سلیقهای میسنجیدو به این نتیجه میرسید که
خودتان یا دیگران کوتاهی کردهاید
.
ناتوانی در سست کردن باورها:
شما همه مدارک یا شواهد علیه افکار منفیتان را رد میکنید .مدرکی که آدمها نشان بدهند که شما را دوست دارند را رد
میکنید و اگر به شما بگویند شمارا دوست دارند ، میگویید موضوع اصلی این نیست مسئله عمیقتر از اینهاست و
عوامل دیگری مطرح است.
تلخیص: فرزانه افروزی
منبع: برگرفته از کتاب مبانی شناخت درمانی و فراتر از آن -کتاب فنون شناخت درمانی
نویسندگان : رابرت لیهی/ جودیت اس بک
سال :۱۳۸۸/۱۴۰۲
مترجم منابع : دکتر لادن فتی
ایمیل
: