شنبه 20 اردیبهشت 1404
    آزمایشی
    روانشناسی

    از دست دادن

    از دست دادن

    از دست دادن
     از دست دادن یک واقعیت است مگر میشود تا به حال کسی قلبش نشکسته باشد، این شکستن قلب برای هر کسی معنایی دارد ،منبعی که این شکستن را به وجود آورده است مهم نیست مهم حس کردن آهی است که دردرون  بدنمان  حرکت میکند ،و در تمام انسانها مشترک است، این تجربه به بزرگتر شدنمان کمک میکند، اگر یک خاطره از دل شکستگیتان را به یاد بیاورید و وارد خاطره شوید و خودتان را ببینید شاید با خودتان مهربانترشوید و به خودتان برای از دست دادنهای امروزتان فرصت دهید .ایمان داشته باشید که این نیز میگذرد.
    با از دست دادنها بزرگ شدهایم و در نهایت این از دست دادنها ما را به آنچه زندگی نام دارد نزدیکتر کرده است.دلشکستگیها، برداشتهای ما از اتفاقها است از رفتار آدمها از موقعیتها .هر چقدر برداشتها یمان عمیقترباشد،دلشکستگی هایمان رنگ و بوی دیگری میگیرد و دلشکستگیها واقعیتر به نظر میرسند و دیگر خیلی غیر قابل تحمل نمیشوند.
    در کودکیمان وقتی دلمان میشکست انگار دنیای مان تمام میشد ،اما حالا تمام دلهای آدمها هم بشکند دنیا تمام نمیشود. وقتی دل شکستگیها را پشت سر میگذاریم توفعمان از آدم کمتر و کمتر میشود و مقاوم و مقاومترمیشویم ما همیشه در معرض از دست دادن هستیم سختترین شرایط شرایطی است که ما انسانها را در معرض ازدست دادن قرار میدهد ،همه ما از زمانی که به دنیا میآییم در معرض از دست دادن هستیم و انگار باید تمرین کنیم واز دست بدهیم تا برای از دست دادنهای بزرگ آماده شویم و بعد از از دست دادن ها فرایند انطباق پذیری ما  با شرایط جدید شروع میشود.

    انطباق پذیری، دردآور اما کمک کننده است و ما کم کم عادت میکنیم که زخمها را ببینیم و حرکت کنیم، آدمها را از دست بدهیم و حرکت کنیم ،ما عادت
    میکنیم که برای حرکت به جلو راهی پیدا کنیم و این زمانی اتفاق میافتد که شرایط را بپذیریم و اجازه دهیم زندگی دردرونمان به جریان خودش ادامه دهد، همیشه زندگی با آن چیزی که ما میخواهیم منطبق نیست این چیزی از واقعیتهای تلخ زندگی است اما قدرتی داریم که به ما کمک میکند تا با تفاوت بین چیزی که میخواهیم و چیزی که واقعاً وجود دارد کنار بیاییم، و این قدرت ما را برای انطباق پذیری آماده میکند ،به همین علت است که حتی در سختترین شرایط هم زندگی جریان دارد ، چون انطباق پیدا میکنیم و راهی دیگر برای تعادل پیدا میکنیم چقدر گاهی از دستت دادنهایمان را لازم داریمودرست  به موقع میآیند و در گوشمان زمزمه میکنند دل کندن را تمرین کن.
      با چسبیدن نمیتوان از دست دادن را به تاخیر انداخت ،در دنیا همه چیز ناپایدار است و این قانون اصلی دنیاست پس نمیتوانیم با چسبیدن و وابستگی به موقعیت یا چیزی وکنترل کردن نا پایداری را از بین ببریم، ناپایداری بخشی از واقعیت دنیاست و ما در این ناپایداری زندگی میکنیم پس باید ناپایداریهایمان را دوام بیاوریم چون بدنی داریم که برای زندگی در این دنیا طراحی شده است و باید آرام آرام بپذیریم که از دست دادن هم بخشی از ناپایداری دنیا است در هر به دست آوردنی نوعی از دست دادن وجود دارد و از دست دادنهای ما شبیه  راههای نجات دهنده در زندگیمان میشوند و میتوانیم به این راهها اعتماد کنیم و آنچه را که مدتها قبل از دست دادهایم را رها کنیم و به استقبال تجربههای جدیدتر برویم و یا همچنان به از دست دادنهایمان بچسبیم و هرروز بیشتر احساس درماندگی کنیم،  از دست دادن تنهایی را بیدار میکند.
     تمام از دست دادنها، تمام ناکامل ماندنها و به نتیجه نرسیدنها ما را به تنهایی پرتاب میکند، به ما یادآوری میکند که اکنون وقت دیدن خودمان و نزدیکتر شدن به همین مهمترین آدم زندگی مان یعنی خودمان است و وقت تمرین آرام بودن و در صلح قرار گرفتن با بخش گریز ناپذیر زندگی یعنی تنهایی است،وقتی از تنهایی مدام فرار کنیم ممکن است آرام ،به آدمها و رابطههایی پناه ببریم که بیشتر از قبل ما را تنها میکنند، آسیب رابطههای ناسالم بسیار بیشتر از دردی است که تنها بودن دارد، زمانی که تنهایی را تجربه میکنیم ترس هم همراهش حس میشود ،هیچ ایرادی ندارد ترسیدن هیچگاه نقطه ی ضعف نیست بلکه یک احساس اصیل و بیدار کننده است که ذهن  را روشنتر میکند، ما احتیاج داریم که بترسیم و تنهایی را حس کنیم ،وقتی میتوانیم تنهایی را تجربه کنیم که از رابطه به عنوان پناهگاه استفاده نکنیم .
    حس کردن تنهایی در مقاطعی از زندگی به ما کمک میکند روی رفتارهای پرخطایی که در تجربههای قبلی زندگیمان به دست آوردهایم کار کنیم و به ما کمک میکند آرام بودن را تمرین کنیم آرام بودن و کنار آمدن با نبودن آدمها...

    گردآورنده :فرزانه افروزی 
    منبع :کتاب تکه هایی از یک کل منسجم 
    نویسنده :دکتر پونه مقیمی

     

    ایمیل :

    [email protected]

    ا